gallery image

Saturday 29 January 2022

حسن جمالی را زیر شکنجه کشتند، به خانواده اش گفتند، او خود را دار زد

در این نوشته کوتاه، می خواهم حکایتی از شکنجه های قرون وسطائی در زندانهای جمهوری اسلامی روایت کنم که بطور سیستماتیک درمورد مدافعین کارگران و زحمتکشان اعمال می شود. در این مقاله از شخصی می نویسم که در زیر شکنجه دژخیمان، به جرم دفاع از آزادی، برابری، عدالت اجتماعی و آرمان طبقه کارگر جان باخت. حسن جمالی رفیقی بسیار دوست داشتنی، مهربان و فداکار بود. او مارکسیستی بود مبارز با افکار بسیار مترقی. روزی به حسن گفتم:" حسن تو یک مهندس هستی، در دوران دانشجوئی شاگرد ممتاز بودی و به راحتی می تونی به تحصیل ادامه بدی و حالا هم که شغل خوبی داری و می تونی از یک زندگی کاملن مرفه برخوردار بشی، اصلن، انگیزه ی تو در دفاع از منافع طبقه کارگر چیست؟" او در کمال صداقت جواب داد:" پدرم کارگره و من پرورش یافته خانواده کارگری هستم, من مهندس نشدم که در استثمار جامعه بخصوص طبقه کارگر شریک شوم. طبقه کارگر و سایر زحمتکشان به نظامی احتیاج دارند که بتواند پرورش دهندگان خود را اعم از مهندس، دکترو...برای پیشرفت جامعه، سازماندهی و بکار گیرد. بنابراین من یقین دارم که با ایجاد جامعه سوسیالیستی به رهبری طبقه کارگر، ارزش واقعی انسان شکوفا، آزادی، برابری و عدالت اجتماعی برای همه افراد جامعه مهیا می شود. من برای چنین جامعه ای مبارزه می کنم."  

Friday 14 January 2022

صدیقی امام جمعه تهران اولین" حاکم شرعی" که مرا محاکمه کرد

سخنرانی حجه الاسلام کاظم صدیقی" امام جمعه موقت تهران" در خطبه هایش که گفت:" اگر اهل کشورها، استانها و شهرها دو بال تقوا داشتند و در وظایف شرعی و مسئولیتهای سیاسی و اجتماعی خدا را در نظر می گرفتند، مبتلا به مشکلات معیشتی و کم آبی نمی شدند."  اساس گفته های ایشان که از بینش مذهبی" انجمن حجتیه" نشات می گیرد، بدنبال مقدراتی است که خدا از پیش برای مردم تعیین کرده است. بطور خلاصه روحانیون و شارعان معتقدند که خدا کارگران را برای استثمار  آفریده، و خانواده آنان محکومند، در فقر  و فلاکت زندگی کنند. اما سرمایه داران، دلالان و رانت خواران مورد لطف خدا قرار گرفته تا خانواده آنان از نعمات دنیوی برخوردار شده، تا شکرگذار لطف پروردگار و نمایندگان برحقش باشند. بیانات ایشان حافظه تاریخی مرا بار دیگر زنده کرد. این حافظه تاریخی برمی گردد به سال 1360 و یا 1361 « متاسفانه زمان دقیق را فراموش کرده ام» زمانی که یکی از نمایندگان" شورای کارگران کارخانه ابهرپلاست" بودم. به اتهام اغتشاش و تحریک کارگران به اعتصاب، بر اساس شکایت کارفرما دستگیر و بعد از چند روزی توسط صدیقی حاکم شرع وقت در دادستانی ابهر مورد محاکمه قرار گرفتم. بعد از سوال و جوابهای زیاد. ایشان گفت: چرا کارگران را تحریک به اعتصاب کردی و کارخانه را به آشوب کشاندی." من در جواب گفتم:" من کارخانه را به آشوب نکشاندم . کارگران بر علیه ظلم و اخراج کارگران دست از کار کشیدند و خواهان عدالت و جلوگیری از اخراج همکاران خود شدند. کارگران برای گرفتن حق خود شورا تشکیل دادند. پنج نفر را که یکی از آنها من بودم به عنوان نمایندگان شورا انتخاب کردند تا با کارفرما و " اداره کار ابهر" در مورد حقوق کارگران و جلوگیری از اخراج مذاکره شود. اما اداره کار ابهر و کارفرما زیر بار نرفتند و بر خواسته خود تاکید کردند. شورای کارگران کارخانه نیز برای رسیدن به خواسته های بحق کارگران، مدیریت کارخانه را بطور موقت در دست گرفت. بعد پاسداران مرا دستگیر و حالا اینجا هستم." وی گفت:" کارفرما صاحب کارخانه است و  خدا و شرع این اختیار را به او داده که حق کارگر را تعیین کند، تو حق نداری در کار کارفرما دخالت کنی و کارگران را تشویق به اعتصاب و اغتشاش کنی. اینبار حکم زندان برایت نمی نویسم ولی تو حق ورود به کارخانه و تماس با کارگران را نداری".