gallery image

Saturday 6 June 2020

شکنجه تا دم مرگ, در احکام شرعی" جمهوری اسلامی": بخش سوم


 شکنجه تا دم مرگ در " احکام شرعی" جمهوری اسلامی
قسمت سوم: ادامه شکنجه های روحی
در بخش اول شکنجه های روحی به برخی از موارد اشاره شد و در ادامه میخواهم به قسمتهای دیگری نظر کنم.
7 – پروژه پرونده سازی :
پرونده سازی را می توان یکی از شیوه های شکنجه روحی دانست  که ظاهرا به آن توجه نشده است. جمهوری اسلامی سعی دارد با پرونده سازی واقعیتها را وارونه جلوه داده و با ایجاد جو بدبینی, ترس و وحشت از هر گونه فعالیت سیاسی و مدنی و فرهنگی و.. به توجیه " قضائی و شرعی" شکنجه و احکام زندان و اعدام بپردازد. پروژه پرونده سازی با تحریک احساسات و نگرانیهای روحی و روانی, مردم دچار سرخوردگی و در ادامه ایجاد شکاف بین نیروهای فعال وجامعه می شود. رژیم ریاکارانه برای پیشبرد اهداف خود از موضوعاتی همچون مسائل ضد اخلاقی, جاسوسی, ترور, اعتقادات مذهبی و... استفاده میکند که از حساسیتهای توده ای برخوردار هستند. در هرصورت, رژیم از طرح پرونده سازی دو هدف را پی میگیرد.
الف –  انحراف افکار عمومی از خواسته های واقعی و سرکوب  و جلوگیری از  رشد و سازمانیابی جنبش توده ای.
پ – سرخوردگی و انفعال نیروهای فعال و ایجاد جو ترس و وحشت و آشفتگی روانی  در جامعه.
جمهوری اسلامی برای توجیه دستگیریها و صدور احکام بعدی برای مقبولیت افکار عمومی فرد دستگیر شده را در زیر شکنجه های وحشیانه قرار می دهد و سعی میکند که فرد زندانی را مرعوب و مجبور به قبول اتهامات واهی و ساختگی کند. هرچند صحت و صقم پرونده سازی ساختگی مردم را در شک و تردید قرار داده, با اینحال  در مقاطعی, پرونده سازیها توانسته شک و تردید و بی اعتمادی مردم را نسبت به جریانهای سیاسی و نیروهای فعال دامن زده و شخصیت فرد زندانی را خدشه دار و گرفتاربیماری های روانی کند.
فردی از ورامین به اتهام هواداری از مجاهدین دستگیر می شود. او را بشدت شکنجه میکنند. بازجو به او میگوید همه چیز را می دانند و باید اعتراف کنی که تروریستی و مردم بیگناه را ترور کردی. او برای اینکه از زیر ضربات شلاق و شکنجه های وحشیانه رهائی یابد به ترور اقرار میکند. بازجوها او را زیر فشار میگذارند تا به ترورهای زیادی اعتراف کند او درنهایت به 50 ترور اعتراف میکند. او به بازجو میگوید درباغی آنها را چال کرده است. او را به محل باغ می برند و زمین را شخم می زنند و چیزی پیدا نمی شود. در حقیقت چیزی نبوده جز ساخته و پرداخته بازجوها و ترس و وحشت زندانی. بعد از گرفتن مصاحبه دو سال حکم زندان بخاطر خواندن نشریه می گیرد. او که در بند, تعادل روانی خود را از دست داده بود شلوار خود را خیس میکرد و کاملا گوشه گیر بود. بسیارند کسانیکه " ازجمله فعالین اخیر محیط زیست" بخاطر پرونده سازی کاملا پوچ و ریاکارانه اعدام و یا زیر شکنجه کشته شدند و خانواده هایشان  را گرفتار ناراحتی های روحی و روانی کردند.
8 – پروژه مصاحبه:
بسیاری از مصاحبه ها ئیکه از زندانیان سیاسی بصورت زنده و یا غیر زنده از تلویزیونهای دولتی پخش می شود,  داوطلبانه نبوده و زندانی زیر شکنجه های وحشیانه در مقابل خواست زندانبان مجبور به تمکین شده است. مصاحبه های دیکته شده از طرف بازجوها, علاوه برایجاد ترس و بی اعتمادی در جامعه, زندانی نیز دچار امراض مختلف روانی و سرخوردگی و گرفتار احساس حقارت می شود. زندانی بعد از مصاحبه در ارتباط با زندانیان دچار مشکل شده و  در صورت رهائی خود رادر انزوا می بیند و برای همیشه احساس حقارت و سرشکستگی را یدک کشیده و دچار اختلالات عصبی و روحی و روانی می شود.
جامعه ایران بای خود را به مرحله ای برساند که بتواند شکنجه را مذموم و بعنوان یک پدیده ضد بشری نفی کند. حکومت را در صورت شکنجه زندانیان, مورد بازخواست قرار داده و خواستار محاکمه شکنجه گران شود و طرفداران شکنجه را از خود ترد کند. اگر هم شکست زندانی در زیر شکنجه و قبول مصاحبه های آنچنانی, برای افکار عمومی سنگین باشد, نباید فرد مزبور خائن و مزاحم در جامعه انگاشته شود وهمچنین نباید از او انتظاری همچون قهرمان داشت. جامعه موظف است نگذارد قربانیان شکنجه های قرون وسطائی جمهوری اسلامی و خانواده های آنان در عذاب روحی و روانی گرفتار بمانند. از طرف دیگر نباید اجازه داد که جمهوری اسلامی از این طریق به تو طئه های خود دست یابد.
9 – پدیده توابین:
تشکیلات توابین, توسط لاجوردی دادستان حکومت اسلامی, در درون زندانها از میان تعدادی از زندانیان راه اندازی شد و به شنکنجه و تهیه گزارش از زندانیان ناشناخته و مقاوم پرداخت. تواب تبدیل به یکی ازعوامل بازجو در درون بندها و اتاقهای شکنجه شد. پدیده توابین ضربه مهلک روحی و روانی به زندانیان تحمیل و اتحاد و همبستگی زندانیان را خدشه دار کرد. توابین که خود قربانی شکنجه های بیرحمانه قرون وسطائی جمهوری اسلامی بودند و در اثر شکنجه های وحشیانه, گرفتار امراض مذمن روانی شده و از نظر شخصیتی و هویتی و اخلاقی به چنان درجه ای سقوط کرده بودند که دشمن خود را زندانیان مقاوم دانسته و از شکست آنها در ظاهر لذت می بردند. این معضل تنها شامل توابین نمی شد و خانواده های توابین نیز از این مسئله رنج  میبردند. خانواده های توابین خودرا سرافکنده می پنداشتند و در بسیاری از موارد خانواده های توابین از توجیه اعمال عضوی از خانواده اشان شرمگین بودند.  
با تغییر جو زندان و شکست پروژه تواب سازی, توابان در شرایط جدید قرار گرفتند, برخی از آنان از اعمال خود دست برداشتند و برخی نیز بعد از آزادی از زندان به فعالیت کشانده شدند. در نهایت پدیده توابین یکی از پدیده های شوم جمهوری اسلامی بود که توانست نتنها برخی از زندانیان را به پائینترین مرحله انسانیت سوق دهد بلکه موجب تداوم شکنجه های روحی خانوده های توابین , زندانیان و همچنین خود توابین شد.
10 – پروژه تجاوز جنسی
تجاوز از جمله شکنجه های روحی وروانیست که نمیتوان آزارهای جسمی و روحی آنرا از هم جا ساخت. با توجه  به ساختار فرهنگی جامعه و اثرات منفی آن بر قربانی تجاوز, مشکلات روانی مضاعفی را بر زندانی تحمیل می کند.   جامعه ایران که هنوز نتوانسته بین تجاوزگر و قربانی تجاوز مرز مشخصی ارائه کند. با اینکه تجاوزکار از نظر جامعه مترود است, در عین حال قربانی تجاوز در جامعه مورد بی مهری قرار میگیرد. بنا براین ترس از عکس المل جامه, فرد زندانی حاضر است بدترین شکنجه ها را تحمل کند اما بر او تجاوز نشود و در صورت تجاوز از بیان آن وحشت دارد. این معضل نه تنها شامل زنان زندانی می شود, بلکه در مورد مردان زندانی نیز صدق می کند. زندانی قربانی تجاوز, ترس از سرزنش جامعه حاضر است, انواع ناراحتی های روانی حاصل از سکوت را تحمل کند. این سکوت و فرهنگ عدم پذیرش جامعه باعث شده که تجاوزگر بدون مجازات مانده و به اعمال شنیع خود ادامه دهد. جمهوری اسلامی با توجه به این کاستی, پروژه تجاوز را برای شکست روحی و اخلاقی زندانیان بشدت اعمال می کند و حتا رذالت را بحدی رسانده که تجاوز به دختران باکره قبل از اعدام را مجاز می داند, تا به گمان حاکمان شرع سیاه اندیش از رفتن آنان به بهشت جلوگیری بعمل آورده باشد. افرادی که در زندانهای جمهوری اسلامی مورد تجاوز قرارگرفته اند بقدری وحشتزده هستند که حتا شنیدن حرفی از تجاوز برایشان غیر قابل تحمل است. این مسئله باعث شده تا جمهوری اسلامی برای پیشبرد اهداف وحشیانه خود جریحتر شده و  فرد زندانی را بطور همیشگی در شکنجه روحی و اخلاقی نگه دارد.
جامعه باید توجه داشته باشد که اگر فردی دست و پاهایش بسته باشد و یا در اثر شکنجه بیهوش شود, نمی تواند در مقابل تجاوزگران عکس العملی نشان دهد. بنابراین این وظیفه به جامعه بر میگردد که چطور در مقابل تجاوزگران ایستادگی و از فرزندانش دفاع کند و شکنجه گران به مجازات برساند. جامعه باید یکصدا علیه تجاوزگران اقدام  و از قربانی در مفابل تجاوزگران دفاع کند. جامعه نتنهاحق ندارد قربانی تجاوز را مورد بی مهری قرار دهد بلکه باید قربانی تجاوز در  پناه مردم, احساس امنیت کند. جامعه باید بسکوت خود پایان داده و با رسوا سازی شکنجه گران, زمینه محاکمه تجاوزگران و شکنجه گران را مهیا سازد.
ادامه دارد

No comments:

Post a Comment