gallery image

Monday 19 September 2022

تابستانی که با" فتوای خمینی" گورهای دسته جمعی بنا شد

تابستان 67 با" فتوای خمینی" گورستانها با خون زندانیان سیاسی در هم آمیخت و حاکمان شرع میوه های انقلاب را در گورستانهای خاوران، بدون نام ونشان و در گورهای دسته جمعی در سراسر ایران پراکندند. تابستان امسال مصادف است با سفر ابراهیم رئیسی" رئیس جمهور اسلامی" یکی از جلادان هیات مرگ به سازمان ملل" دول". او با تروریست خواندن قتل عام شدگان زندانیان سیاسی و رها شدگان در سال 67 آتش خشمم را دو چندان کرد. او در مصاحبه چندش آوری با سی-بی-اس گفت:" من آن زمانی که ادعا شده است در جایگاه معاون داستان بودم و امروز هم هر حقوقدانی که کمترین اطلاع را داشته باشد می داند که معاون دادستان چه وظایفی دارد و چه کارهائی انجام می دهد." او براستی به نکته مهمی انگشت گذاشته است که احتیاجی نیست یک حقوقدان اسلامی بدان آگاه باشد. او اقرار می کند که عامل اجرای فتوا بوده که با بیرحمی و شقاوت موظف بود تا اوامر ولی خود" خمینی" را برای تثبیت رژیم بغایت ارتجاعی دلالان سرمایه و رانتخواران به بدون کم و کاست به اجرا درآورد، صدای هرگونه آزادی خواهی و برابری طلبی و عدالت خواهانه اجتماعی را در نطفه خفه و ترس و وحشت از احکام الهی را در جامعه حاکم سازد. ابراهیم رئیسی یکی از اعضای اصلی هیات مرگ خمینی بود و با بیرحمی تمام هزاران زندانی سیاسی را به خاک و خون کشید. او یکی از سه نفر اصلی" هیات مرگ" بود. در هیات مرگ زندان اوین" نیری" از من پرسید:" تو نماز می خوانی یا نه." در جواب گفتم" نه" دوباره پرسید:" پدرت مسلمان بود و نماز می خواند؟" گفتم:" پدرم فوت کرده است." رئیسی پا به میدان گذاشت و پرسید:" آیا پدرت وقتی زنده بود نماز می خواند یا نه؟" گفتم:" من نماز خواندن او را ندیدم." او دوباره پرسید:" بالاخره بگو ببینم نماز خواهی خوند یا نه؟" گفتم :" من جوابی برای این سوال ندارم." بعد از دادگاه دو دقیقه ای، اشراقی دادستان وقتی مرا از اتاق بیرون می کرد، دوبار به هیات مرگ، گفت:" نه حاج آقا نماز خواهد خوند. " و مرا از اتاق بیرون کرد. این نوع سوالات شامل محاکمه هزاران زندانی نیز بود که اعدام محکوم شدند. بنا به ادعای رئیسی نه تروری مطرح بود نه تروریستی وجود داشت، فقط دادگاه تفتیش عقاید بود. حال برمی گردم به نظرات و مشاهدات و شنیده هایم.

زمینه های صدور فتوای خمینی برای قتل و عام زندانیان سیاسی:

زمستان سال 66 جنگ ارتجاعی رژیمهای ایران و عراق عملن به انتهای خود رسیده بود. جمهوری اسلامی زندانیان سیاسی و رها شدگان از زندان را مانع بزرگی برای ادامه حکومت سرمایه داری اسلامی می دید و در صدد بود تا مشکل را  از طریق حذف فیزیکی حل کند. زندانبانان اواخر سال 66 زیر حکمی ها را با با عجله به جوخه های اعدام سپردند. زندانیان سیاسی و عقیدتی را دسته بندی و در بین زندانها و بندهای مختلف تقسیم کردند. تعدادی را که به زندان گوهردشت"کرج" انتقال داده بودند، بر اساس حکم و ایدئولوژی " اعتقادی" در بندهای مشخصی قرار دادند. این تغییر و تحولات در ظاهر حاکی از شرایط جدید و کنترل سازمانیافته زندانیان بود. اما اهداف پشت پرده رژیم حکایت از جنایت برنامه ریزی شده در مورد زندانیان داشت. در همین ایام زندانیان سیاسی " سالن 6 زندان اوین"  در اعتراض به رفتار غیر انسانی زندانبانان دست به اعتصاب غذا زدند که با یورش زندانبانان مواجه و مرا همراه با چند نفر به سلولهای انفرادی بردند. بعد از گذشت چند هفته، مرا همراه چهار نفر پیش رئیس زندان بردند، رئیس زندان" مرتضوی" گفت:" اعتصاب را شکوندیم، شما ها را به بندتان بر می گردانیم، تا روز موعود برسد" در آن موقع منظور رئیس زندان را متوجه نشدم  و همچون دیگر هم بندیهایم، فکر کردم با این تغییر و تحولات می خواهند زندانیان را تا اتمام حکم، تحت کنترل شدید داشته باشند. تا اینکه اوایل تابستان سال 67 یکی از هم بندیهایم گفت:" خبرهای خوبی از بیرون داریم و وضع تغییر خواهد کرد." بعد از چند روز باقی مانده هواداران مجاهدین را از سالن 6 بردند و تعدادی را نیز به سالن کارگاه زندان اوین منتقل کردند و سالن 6 کاملن در بایکوت خبری قرارگرفت.

با پذیرش قطعنامه 598 در 27 تیر ماه 1367 همزمان با بایکوت خبری، کنترل بر زندانیان تشدید شد. بعد از عملیات نظامی مجاهدین مستقر در عراق در تاریخ 4 مرداد و شکست عملیات فروغ جاویدان، به تاریخ 6 مرداد سال 67 فتوای خمینی در رابطه با کشتار زندانیان سیاسی صادر شد. هیات مرگ" هیات عفو" منصوب خمینی که رئیسی یکی از اعضای آن بود، از تاریخ 7 مرداد در زندانی گوهر دشت با قتل و عام مجاهدین و زندانیان چپ سر موضعی شروع بکار کرد. اواسط مردادماه باقی زندانیان سالن 6" آموزشگاه اوین" را به زندان 325 " اوین" انتقال دادند. در آنجا با تعدادی از زندانیان گوهردشت که از کشتار جان سالم دربرده بودند همبند شدم. در این بند تعدادی از بازماندگان کشتار زندانیان سیاسی گوهردشت اطلاعات مفصلی در مورد کارکرد هیات مرگ و نحوه اجرای فتوای خمینی  ارائه کردند و نیز نحوه محاکمه و اعدام محمد رضا حاجیخانی رفیق بسیار دوست داشتنی و همچنین خبر اعدام ابولقاسم حاج آقائی همکلاسی و دوست دوران متوسطه ام، توسط" هیئت مرگ" را شنیدم.  بعد از بررسی اطلاعات دریافتی همراه با تعدادی از همبندیهایم به این نتیجه رسیدیم که مجاهدین را به اتهام مرتد، نفاق و محارب و چپها را به اتهام مرتد، کافر و محارب اعدام می کنند. در این مورد بطور مفصل در مطالب قبلی توضیح داده ام.

محاکمه و اعدام زندانیان سیاسی" مارکسیست" و عقیدتی در اوین از 7 شهریور سال 67 آغاز شد. با توجه به نوع محاکمه و سوالهای حاشیه ای آن می توان نتیجه گرفت که فتوای خمینی شامل محاکمه تمام زندانیان سیاسی و حتا کسانی که سالها از زندان آزاد شده بودند، می شود.

خاطره تابستان 67 برایم بسیار دردناک است. حتا وقتی تابستانها به باغ و گلزار می روم، حافظه تلخ تاریخی ام اجازه نمی دهد زیبائی های طبیعت را دیده و یا احساس کنم. این دردها وقتی شدت می گیرد که پای صحبت خانواده هائی می نشینم و یا مرور می کنم که عزیزان شان را در جنایت ضد بشری 67 از دست داده اند. هنوز مادر  رضا حاجیخانی باور ندارد که پسر مهربان و طرفدار کارگر او توسط دژخیمان جمهوری اسلامی اعدام شده است. هنوز حرفهای آقای امامی در گوشم طنین می اندازد که دو فرزندش بنامهای نصراله و هدایت اله با وجود اینکه سالها از زندان آزاد شده و دوباره احضار و اعدام می شوند. هنوز از درد و رنج خانواده حاج آقائی که دو پسرشان را در کشتار سال 67 بعد از فتوای خمینی از دست دادند در صورتی که که پسر کوچکترشان به زندگی عادی مشغول بود، احضار و اعدام می شود، بخود می پیچم. با وجود این هنوز در پی کشف ابعاد فاجعه و گستردگی آن هستم. محاکمه حمید نوری یکی از مجریان دست چندم کشتار 67 در سوئد" نئولیبرال"، هم نتوانست، ابعاد فاجعه کشتار در محدوده زندان گوهردشت" کرج" را نمایان سازد، حتا در بسیاری از موارد شهادت شاهدان و شاکیان زیر سوال رفت . تجربه تاریخی نشان داده است که آمران و عاملان چنین جنایت هولناک، تنها با محاکمه علنی با حضور شاهدان و خانواده های قربانیان و با دسترسی به اسناد و مدارک کافی در داخل کشور به نتیجه می رسد نه در خارج.

با توجه به اعتراضات اخیر بعد از شکنجه وکشتن مهسا امینی دختر 22 ساله در بازداشتگاه گشت ارشاد اسلامی و ادامه خیزشهای شهری و سازماندهی آگاهانه مبارزات توده ای می تواند، رژیم جمهوری اسلامی را مجبور به عقب نشینی کرده و توازن قدرت را به نفع جامعه متشکل در شوراها دگرگون و رژیم را در سراشیب سقوط قرار دهد، در چنین شرایطی زمینه برای محاکمه آمران و عاملان در دادگاههای مردمی آماده و جنایتکاران بسزای اعمال ننگین شان خواهند رسید. 

 

No comments:

Post a Comment